معنی سرو کردن - جستجوی لغت در جدول جو
سرو کردن
پذیرایی کردن
ادامه...
پذیرایی کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تصویر گرو کردن
گرو کردن
گِرُو کَردَن
گرو گرفتن، چیزی را به رهن گرفتن
ادامه...
گرو گرفتن، چیزی را به رهن گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر درو کردن
درو کردن
دِرو کَردَن
بریدن گیاهان از روی زمین با داس یا ماشین درو، درویدن
ادامه...
بریدن گیاهان از روی زمین با داس یا ماشین درو، درویدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویر فرو کردن
فرو کردن
فُرو کَردَن
داخل کردن چیزی درون چیزی یا جایی، گستردن، ریختن، پایین آوردن، چیدن یا ریزانیدن بار درخت یا گل
ادامه...
داخل کردن چیزی درون چیزی یا جایی، گستردن، ریختن، پایین آوردن، چیدن یا ریزانیدن بار درخت یا گل
فرهنگ فارسی عمید
تصویر سری کردن
سری کردن
پشت هم نهادن
ادامه...
پشت هم نهادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سره کردن
سره کردن
خوب کردن کاری را نیکوکردن
ادامه...
خوب کردن کاری را نیکوکردن
فرهنگ لغت هوشیار
غرو کردن
لباس نیکو پوشیدن و زینت کردن برای رفتن به جایی: باز کجا غرو کردی ک
ادامه...
لباس نیکو پوشیدن و زینت کردن برای رفتن به جایی: باز کجا غرو کردی ک
فرهنگ لغت هوشیار
فرو کردن
داخل کردن چیزی را در جایی یا در چیزی، فرو افکندن انداختن، بیرون ریختن خالی کردن، خاموش کردن (چراغ و مانند آن)
ادامه...
داخل کردن چیزی را در جایی یا در چیزی، فرو افکندن انداختن، بیرون ریختن خالی کردن، خاموش کردن (چراغ و مانند آن)
فرهنگ لغت هوشیار
گرو کردن
گرو کردن چیزی را بچیزی. برهن دادن چیزی را در مقابل چیزی دیگر: گرو گن بعمرابد جام را گرو گیر کن باده خام را. (نظامی)
ادامه...
گرو کردن چیزی را بچیزی. برهن دادن چیزی را در مقابل چیزی دیگر: گرو گن بعمرابد جام را گرو گیر کن باده خام را. (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویر سره کردن
سره کردن
انتقاد
ادامه...
انتقاد
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویر سرخ کردن
سرخ کردن
Fry
ادامه...
Fry
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر سرد کردن
سرد کردن
Cool, Chill
ادامه...
Cool, Chill
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویر سرد کردن
سرد کردن
سَرد کَردَن
refroidir
ادامه...
refroidir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر سرخ کردن
سرخ کردن
سُرخ کَردَن
frire
ادامه...
frire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویر سرخ کردن
سرخ کردن
سُرخ کَردَن
friggere
ادامه...
friggere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر سرخ کردن
سرخ کردن
سُرخ کَردَن
तलना
ادامه...
तलना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر سرد کردن
سرد کردن
سَرد کَردَن
ठंडा करना , ठंडा करना
ادامه...
ठंडा करना , ठंडा करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویر سرخ کردن
سرخ کردن
سُرخ کَردَن
frituren
ادامه...
frituren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر سرد کردن
سرد کردن
سَرد کَردَن
afkoelen
ادامه...
afkoelen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویر سرد کردن
سرد کردن
سَرد کَردَن
enfriar
ادامه...
enfriar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر سرخ کردن
سرخ کردن
سُرخ کَردَن
freír
ادامه...
freír
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویر سرد کردن
سرد کردن
سَرد کَردَن
raffreddare
ادامه...
raffreddare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویر سرخ کردن
سرخ کردن
سُرخ کَردَن
смажити
ادامه...
смажити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر سرخ کردن
سرخ کردن
سُرخ کَردَن
fritar
ادامه...
fritar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر سرد کردن
سرد کردن
سَرد کَردَن
esfriar
ادامه...
esfriar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویر سرد کردن
سرد کردن
سَرد کَردَن
冷却
ادامه...
冷却
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر سرخ کردن
سرخ کردن
سُرخ کَردَن
油炸
ادامه...
油炸
دیکشنری فارسی به چینی
تصویر سرخ کردن
سرخ کردن
سُرخ کَردَن
smażyć
ادامه...
smażyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر سرد کردن
سرد کردن
سَرد کَردَن
chłodzić, schładzać
ادامه...
chłodzić, schładzać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویر سرد کردن
سرد کردن
سَرد کَردَن
охолоджувати , охолоджувати
ادامه...
охолоджувати , охолоджувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویر سرخ کردن
سرخ کردن
سُرخ کَردَن
frittieren
ادامه...
frittieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر سرد کردن
سرد کردن
سَرد کَردَن
abkühlen
ادامه...
abkühlen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویر سرخ کردن
سرخ کردن
سُرخ کَردَن
жарить
ادامه...
жарить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر سرد کردن
سرد کردن
سَرد کَردَن
остужать , охлаждать
ادامه...
остужать , охлаждать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویر سرخ کردن
سرخ کردن
سُرخ کَردَن
menggoreng
ادامه...
menggoreng
دیکشنری فارسی به اندونزیایی